چی چی تکونی!
اصطلاح «خونهتکونی» گاهی وقتها به بعضی چیزهای دیگر اضافه میشود که هیچ ربطی به «خونه» و «تکوندن» و اینها ندارد؛ مثلا «خونهتکونی دل»!
اگر آن «خونه» را برداریم و جزء اضافه شده را بگذاریم به جایش، میشود یک ترکیب جدید که میتواند خیلی کاربرد داشته باشد؛ مثلا «دلتکونی» یا «فکرتکونی»!
البته یک مشکل دیگر هنوز توی این ترکیب جدید هست. آدم با این قید «تکونی» ذهنش میرود به این سمت که مثلا دو تا لبهی فکرش را با انگشت شست و سبابه بگیرد و محکم تکانش بدهد تا خاک و خُلهایش بریزد. البته با این حساب، «فکرتکونی» خیلی راحتتر از تکاندن خانه به آن سنگینی است! ولی وقتی بیاییم پای عمل، میفهمیم که این «خونهتکونی»، زحمتش از آن «فکرتکونی» چقدر کمتر است!
بیایید با همهی این نواقصی که این ترکیبات جدید دارد، قبولشان کنیم. من امشب برحسب اتفاق، افتادم توی فکر «فکرتکونی». زیاد کار میبرد، ولی نتیجهاش تکاندن گرد و خاک از «همه چیز» است.
دلم نمیخواهد بیشتر توضیح بدهم که فکرتان را محدود کنم. خودتان مصادیقش را پیدا کنید!
کلمات کلیدی : خانه تکانی، عید، نوروز، فکر، فکرتکونی، فکرتکانی